در مدخل «زوله» دهخدا آمده: زن سبک چالاک ظریف و زیرک که شگفتیها نماید به ظرافت.
اما چه سود از در بند کردن کلمات. آنهم در فرهنگی چنین سیال که معانی و تعابیر قدیمیترِ کلمات٬ مدام جای خود را به مفاهیم تازهتری میسپارند.
آخرین باری که یادم میآید؛ از این عبارت در دیالوگهای سریال شهرزاد به شکلی کاملا جدی و برجسته استفاده میشد. که اتفاقا توجه خیلیها را دوباره به این ترکیبِ خوشترکیب جلب نمود. در سریال ذکر شده؛ کلمهٔ زن زوله به شکلی عمومی و گسترده به زنان غیر اشرافی اطلاق میشد. کمااینکه در بازهای از تاریخ ایران هم این تعبیر امری رایج بود. امروزه بنا به نگرش برابریخواهانهٔ غالب در جامعه این کلمه منسوخ شده به نظر میرسد. زیرا که به وضوح حامل بار معنایی سکسیستی و تحقیرآمیز نسبت به زنان است.
بنده در این نوشته با وقوف به بار معناییاش قصد دارم بازتعریفی از این کلمه ارائه دهم؛ به نحوی که دستهای از زنان با ویژگیهای مشخص را در چارچوب این واژه تعریف کنم.
با مقدمهای که به عرض رسید در باقی نوشته سعی در تشریح ویژگیهای مشترک این دسته از زنان دارم.
اصلیترین خصوصیتشان اینست که به حقوق خود به عنوان یک زن احترام نمیگذارند؛ حالا یا آن را نمیدانند یا میدانند و نادید میگیرند یا در بدترین حالت دانسته آن را سرکوب میکنند!
همانهایی که کمتر پیش میآید در جامعه حرف بزنند یا همانهایی که هرچی آقایشان فرمود فلفور انجام میدهند. چهرهشان به سختی دیده میشود و موجودیت خود را پشت چادری سیاه پنهان میکنند و همیشه چند گام عقبتر از آقابالاسرِ خود حرکت میکنند و… بقیهش را خودتان حتما میتوانید حدس بزنید.
پ.ن: طبعا خودِ پدیده٬ تازه نیست اما همیشه صحبت من باب این پدیده سخت بوده چون کلمهٔ مشخصی دربرگیرندهٔ این مفهوم نبوده. زیرا که در تاریخ جامعهٔ ایران اینان هیچوقت «دیگری» (افرادی که ویژگیهایشان با «خودی» تمایز دارد) محسوب نمیشدند که با نامهایی٬ خود و دیگری را از یکدیگر تفکیک کنند. حالا که دیگر زن زولهگی عمومیتی ندارد و اقلیتِ بازماندهٔ پیرو این جهانبینی غربال شدهاند بشدت به وجود نامی تازه و جامع احساس نیاز میشد.
امیدوارم با این پیشنهاد روند مباحثه من باب زن زولهگی را تسهیل کرده باشم.
نظرؤن
سلام
اینطورکه فهمیدم زن از نظر شما یعنی بدنشو برای پسند مردان نمایان کنه، جلوتر از شوهرش راه بشه، و لابد به سبک فمینیسم همسرش بجای شریک زندگیش بشه دشمن مقابلش
من یک زنم، موجودیتم فقط بدن ظاهریم نیست که یک چادر پوشیدن پنهان بشه، درس میخونم، در جامعم موثرم، بچه های مفید و موثر به جامعم تحویل میدم، همسرمو جوری تامین میکنم که فقط مال خودم باشه و منم مال خودش، عاشقانه زندگی میکنیم و با کارام بهش میفهمونم که چقد دوسش دارم ولو لازم باشه کارایی ازین قبیل انجام بدم: تو خونه میشینم و براش غذاهای خوشمزه میپزم،حرفاشو بالفور انجام میدم، فقط برا خودش دلبری میکنم، نشون میدم که تکیه گاهمه و ادای بیخود مستقل بودن و فمینیسم رو در نمیارم.
اینا رو رعایت میکنم چون:
عقلم میگه
دینم میگه
روانشناسای غربی بعد امتحان کردن همه روشایی که شما تازه بهش رسیدین میگن، رجوع کنید به کتاب: « مانند یک مرد فکر کن، مانند یک زن رفتار کن» نوشته استیو هاروی